دو هدیه خداوند پریا و آریا

...

...

...

...

دیروز پسرم واکسن 4 ماهگیشو زد و تا امروز یکم کسله وزنشم در این ماه 7 کیلو شده بود و 69 قدش فدای قد بلند شما من بشم .جمعه هم منزل عمو سعید اینا مهمون بودیم که گل پسرم بچه خیلی خوبی بود و با دوستش رادین که حدود یک ماه ازش کوچکتره کلی عکسهای خوشگل انداخت که چند تا رو براتون گذاشتم و بالاخره تعطیلات اجلاس هم تموم شد و همه از امروز رفتن دنبال کار و کاسبی خودشون .

...

...

...

سلام و صد سلام ببخشید که غیبتم کمی طولانی شد پریا در هفته ای که گذشت مهمان خونه مامانی بابایی بود و دل کندن از اونجا هم همیشه براش سخته ولی خلاصه خانم خانمای ما بعد یک هفته به خونه تشریف فرما شد ن این هفته هم که تعطیلات اجلاس سران رو داشتیم و ما بهترین فرصت دیدیم هست برای سفری چند روزه به شمال منزل خاله ماری که حسابی بهش زحمت دادیم و خوش گذشت البته هوا خیلی گرم بود و طفلی آریا که شرشر عرق می ریخت آخه این فسقلی ما حسابی گرماییه.بهر حال خدا رو شکر که پسر کم بچه بسیار خوبی بود و گذاشت که سفر برای هممون دلنشین بشه امروز هم 9 شهریور ماه مصادف با پایان 4 ماهگی جیگر طلای ماست عسلم این روزا به راحتی غلت می زنه و روز به روز شیرین تر میشه پ...

همسر عزیز و مهربونم سالگرد یکی شدنمان را صمیمانه تبریک می گم و خدای مهربون رو هزاران بار بخاطر وجود نازنین تو که نصیب من کرده شاکرم. ...