بدون عنوان
سلام بر گلهای خودم پریا پنجشنبه به خیر و خوشی جشن فارغ التحصیلیش بر گزار شد ودیگه فعلا رسما تعطیلات رو شروع کرد البته کلاس زبان رو شروع کرده و مشغول اون هست دخترکم امیدوارم روزی بشه که من و بابا فارغ التحصیلی تو رو از دانشگاه جشن بگیریم اریا هم این روزا در استانه 2 ماهگیه و برای ادم تازگیها ذوق می کنه و وقتی باهاش صحبت می کنیم قشنگ به حرفا گوش می ده بابا حمید که یه روزایی کل روز کاریش رو برای اون تعریف می کنه و بچم هاج و واج باباشو نگاه می کنه یه لبخند کوچولو هم گاهی برامون می زنه الهی قربون اون خنده ات برم پسرکم با قلب کوچولوت دعا کن مشکلی رو که این روزا فکر بابا رو خیلی به خودش مشغول کرده به خیر و خوشی حل بشه و گره کارش باز شه اخه قلب کوچولوت انقدر پاک و معصومه که هرچی از خدا بخواهی بهت میده و من دیروز که تولد باب الحوایج بود از خودش حاجتمون رو خواستم می دونم که صدامونو می شنوه چون یه بار دیگه هم حاجتمو سر تولد پریا داد .